ن چه از یاران شنیدم ،
آن چه در باران گذشت ...
آن چه در باران ده
آن روز ،
بر یاران گذشت ...
های های مستها ، پیچیده در بن بستها
طرح یک تابوت ، در رویای بیماران گذشت
کوه ها را ، در خیال پاک ، تا مرز غروب
سیلی از آوای اندوه عزاداران گذشت ،
کاروان دختران شرمگین روستا ،
لاله در کف در مهی از بهت بسیاران گذشت
در ته تاریک کوچه ، یک دریچه بسته شد
انتظار بی سر انجام بد انگاران گذشت ...
جای پایی ماند و زخمی ، سبزه زاران را ، به تن
جمعه ئ جانانه گلگشت عیاران گذشت
تا به گورستان رسد – دیدار اهل خاک را
ماهتاب پیر ، لنگان ، از علفزاران گذشت ...
عشق و محبت تنها منحصر به عشق حیوانی جنسی و حیوانی نسلی نیست بلکه نوع دیگری از عشق و جاذبه هست که در جوی بالاتر قرار دارد و اساسا از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه ای ماوراء بقاء نسل، سرچشمه می گیرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن عشق معنوی و انسانی است، عشق ورزیدن به فضائل و خوبیها و شیفتگی سجایای انسانی و جمال حقیقت.